حجتالاسلام احمد سالک، سخنگوی جامعه روحانیت مبارز همان شخصی است که بهزاد نبوی یکی از چهرههای شاخص اصلاحطلبان و از دستگیرشدگان حوادث پس از انتخابات را با توجه به اسناد و مدارک موجود یکی از عوامل انفجار دفتر نخست وزیری سال 60 میداند. ایشان که در سال 60 به عنوان مسؤول بسیج کل کشور و یکی از مشاوران شهید رجایی بوده است، خاطراتی بس گرانبها در این رابطه دارد. علل حضور کمرنگ و انگشتشمار فتنهگران و آشوبطلبان در روز 13 آبان و 16 آذر هم یکی دیگر از محورهای گفتوگوی روزنامه جوان با معاون فرهنگی مجمع جهانی اهل بیت (ع) است.
--------------------------------------------------------------------------------
با نظر به اینکه اصلاحطلبان تبلیغات گستردهای برای 16 آذر ماه، روز دانشجو صورت داده بودند و با حضور بسیار کمرنگ طرفداران خود مواجه شدند، این گروه سیاسی پس از این چه رویه و روشی را در پیش خواهند گرفت؟
برای پاسخ به این سؤال چند نکته را باید ذکر کرد، اول آنکه درباره اصلاحطلبان باید تجزیه و تحلیل تاریخی صورت بگیرد و اینکه بررسی شود که منشأ چنین جریانی در جامعه اسلامی ما از کجا بوده و چرا این اتفاق افتاد. دوم اینکه اهداف اصلاحطلبان چه هست، آیا حرکاتشان بر اساس رعایت خطوط قرمز نظام بود یا اینکه قصد شکستن خطوط قرمز نظام از جمله امام (ره)، رهبری و انقلاب را داشتهاند و در نهایت باید عملکرد آنها در سالیان اخیر (که در داخل کشور از طرق مختلف افکار و عقاید خودشان را به نمایش گذاشتند) مورد بررسی و رسیدگی قرار بگیرد. جمعبندی بنده در این چند جمله این است که اصلاحطلبان نتوانستند در طول مدت حضورشان در صحنه به اصول، مبانی و ارزشهایی که حضرت امام (ره) تعقیب میفرمودند، خودشان را تطبیق بدهند. ما قرائن و شواهدی داریم که نشاندهنده این انحراف است، به خصوص پس از انتخابات ریاست جمهوری، اصلاحطلبان دقیقاً نشان دادند که حلقه درونی فتنه و آشوب پس از انتخابات را برعهده داشتند و حلقه بیرونی آن آمریکا و 17 اپوزیسیون در خارج از کشور است و این حلقه درونی عناصری از کارگزاران و دیگر جریانات اصلاحطلب بود که ماجرای فتنه پس از انتخابات را به وجود آوردند. اصلاحطلبان باید از ملت عذرخواهی کنند به خاطر حرکاتی که پس از انتخابات نشان دادند به خصوص سران آنها و در مقابل قانونگریزی و مقولاتی که در این زمینه انجام دادند باید تحمل کیفر قضایی را داشته باشند و این مسأله، مسأله مهمی است و نباید ساده از آن گذشت. مطالبه مردم این است که میگویند جوانان ما را دستگیر میکنند؛ جوانانی که به هدایت سران آشوب به خیابانها آمدهاند ولی سران فتنه و آشوب آزاد هستند، این چه نوع عدالتی است که سرکردگان اصلی جریان فتنه آزاد هستند ولی عدهای که فریب خوردهاند گرفتار دستگاه قضایی هستند. نکته بعد این است که اصلاحطلبان نمیتوانند با تغییر تاکتیک رنج و مشقتی که پس از انتخابات به مردم تحمیل کردند را نادیده بگیرند، چون ما در بیانیهها و اظهاراتشان شاهد تغییر موضع آنها هستیم و این نکته قابل توجهی است که آیا این تغییر موضع واقعیت دارد یا نه، این هم یک نوع ظاهرسازی است، مثل اعترافاتی که آقای عطریانفر، ابطحی یا حجاریان انجام دادند، البته در آن اعترافات جای سؤال زیاد است. آیا واقعاً آقایان آنطور که گفتهاند تغییر کردهاند، این هنوز برای ما روشن نیست و آینده این را روشن میکند. بعد از تحمل حکم قضایی، همانطور که شما هم اشاره کردید جای سؤال دارد که این گروه در آینده خطوط قرمز نظام را رعایت خواهند کرد و بازهم مقابل نظام و رهبری میایستند یا نه. این مسائل هنوز در هالهای از ابهام است.
حمایتهای افرادی مانند مخملباف، شیرین عبادی و عبدالکریم سروش که به دلیل مخالفت با نظام و انقلاب زبانزد هستند در کنار آمریکا و انگلیس را از موسوی، کروبی و خاتمی چگونه میبینید؟
ما در این فتنه شاهد بودیم که کشورهای غربی از جمله آمریکا، انگلیس و حتی رژیم صهیونیستی حمایت بسیار سنگین و سرسختی از این جریان در داخل کشور انجام دادند اگر قرار است تغییری در رویکرد آنها صورت بگیرد، ضرورتاً باید به صورت عملی آمریکا، انگلیس و اسرائیل را مأیوس کنند. در این رابطه اصلاحطلبان چقدر پایبند هستند در حالی که آقای مخملباف در هفتههای گذشته از آمریکا درخواست کرده است که جریان سبز را در داخل کشور مورد حمایت قرار بدهند یعنی هنوز هم ما شاهد هستیم که عکسالعملی در مقابل استکبار جهانی نشان ندادهاند برای آنکه دستشان به سوی آنها دراز است.
سؤال دیگری که در این موضوع به ذهن خطور میکند این است که آیا آنها میخواهند به آغوش ملت برگردند؟ سازوکار برگشتن به آغوش ملت را چگونه میبینید؟ آیا بر اساس معیارهای اسلامی و انقلابی میخواهند عمل کنند که البته لازمه آن تبعیت از قانون و اعتراف به گناه و تطبیق با ارزشهای اسلامی و ایرانی است. مجموع این مسائل را اگر با هم در نظر بگیریم شاید بتوانیم آیندهای را برای آنها در نظر بگیریم اگر چه باید منتظر زمان بمانیم و ببینیم که اصلاحطلبان چه رویکردی را پیش خواهند گرفت.
آقایان حجاریان، عطریانفر و ابطحی که در هفتههای اخیر آزاد شدهاند پس از این چه روشی را برای ادامه حیات سیاسی خود در پیش خواهند گرفت؟
بحث اعتقادات، اندیشه و نوع تفکر و خط مشی هر فرد نشاندهنده هویت شخصیت اثباتی و ثبوتی است. اگر کسی به مارکسیست اعتقاد دارد و به اندیشه مارکس معتقد است و در حوادثی گرفتار میشود و سخنانی را طبق همان گرفتاری به زبان میآورد دلیل بر این نیست که از اعتقادات گذشته خود دست برداشته است یا اگر کسی اعتقاد به اسلام راستین دارد در شرایط سختی مثل زمان شاه گرفتار ساواک بشود و طبق شرایط، تاکتیکی را اتخاذ کند دلیل بر این نیست که از اعتقاداتش دست بردارد اما در یک صورت این موضوع قابل پذیرش است و آن اینکه آن فرد توبه کرده باشد یعنی خودش به این نتیجه رسیده باشد که افکار گذشته او خطا بوده و باید مسیر حرکت خود را در اندیشه عوض کند. آقایان اعتراف کردند که ما طرفدار «ماکس وبر» بودیم و افکار دموکراسی لیبرالیسم را در اینجا تدریس کردیم و از آموزههای آنها برای تعلیم استفاده کردیم و مقاله نوشتیم. پس آنها به افکار ماکسوبر اعتقاد داشتند، سؤال اینجاست که مدتی که این افراد در ندامتگاه قرار گرفتند و به خودشان آمدند افکار و عقایدشان واقعاً عوض شده است یا نه. اگر توبه آنها واقعی است و از نوع انتشار افکار «ماکس وبر» و امثال او پشیمان هستند، این ارزشمند است و رویکرد خوبی است و باید از آن استقبال کرد ولی اگر تغییر تاکتیک باشد برای نجات این قابل تأمل است البته زود است قضاوت کردن اینکه آینده آنهاچه خواهد بود با اینکه این افراد آزاد شدهاند، باید ببینیم آزادشدگان با این احکام تعلیقی در روزهای آینده به لحاظ اندیشه به مسیر اندیشههای ناب اسلامی گرایش پیدا میکنند یا نه همان اندیشههای «ماکس وبر» را با رنگ و لعاب اسلامی به خورد مردم و جامعه میدهند و این جای تأمل دارد. ما امیدواریم که این افراد تغییر ماهوی پیدا کرده باشند.
سعه صدر و مدارای نظام را تا چه حدی در از دست رفتن پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان که نمود آن را در 16 آذر دیدیم مؤثر میدانید؟
دو تا موضوع در این رابطه قابل توجه است؛ یکی اینکه سعه صدر و رحمت واسعه جمهوری اسلامی ایران آنقدر زیاد و عجیب است که ما شاهد سوءاستفاده زیادی از این صبر و بردباری مسؤولان نظام در گذشته و الان که صورت گرفته است، هستیم. هم در زمان امام(ره) نسبت به نهضت آزادی و موضوعات مرتبط با آن و تحمل بنیصدر و امثالهم و چه در زمان حال و قضایای پس از انتخابات. رحمت واسعه جمهوری اسلامی ایران نشأت گرفته از رحمت واسعه مکتب اسلام است. اسلام همه را بهخوبی نگاه میکند و به همه میدان میدهد ولی در همین میدان عدهای از این رحمت سوءاستفاده میکنند، اگر این نوع حرکات که پس از انتخابات بهوجود آمده در کشور دیگری رخ میداد مطمئناً به این راحتی از افراد آشوبگر و سران آن نمیگذشتند بلکه با سران آن برخورد قاطع حذفی میکردند و ما در شوروی فروپاشیده گذشته شاهد این موضوع بودهایم.
در کشورهای دیگر این طور نیست که به رسانههای گروهی مثل روزنامههای زنجیرهای فرصت بدهند تمام مقدسات را زیر سؤال ببرند و هر مطلبی که دوست دارند بنویسند. هشت سال آقایان درباره جدایی دین از سیاست در جاهای مختلف مطلب نوشتند. آنها هر چه دوست داشتهاند در طول این سالها نوشتهاند اگر چه مدعی هستند که آزادی بیان و قلم نیست، آنها حرفشان را میزنند و فعالیتهای مختلف، سخنرانی و جلساتی دارند بعد هم میگویند آزادی نیست. به عقیده من آقایان سوءاستفاده از سعهصدر نظام و رحمت واسعه جمهوری اسلامی ایران کردهاند.
نقش مقام معظم رهبری را در این رابطه چگونه ارزیابی میکنید؟
نقش مقام معظم رهبری، نقش ماهیت ولایت مطلقه فقیه است. به تعبیر حضرت امام (ره) همان مسؤولیت پیغمبر و ائمه اطهار در این جهت بر دوش ولی فقیه است البته در یک نازل منزله پایینتر، بیتردید نقش مقام معظم رهبری، نقش رهبری و پدری بوده است یعنی هم در جایگاه رهبری بر اساس قوانین و مقررات قابل مشاهده است و هم نقش پدری که مقام معظم رهبری در این فتنه، به سران معترض (موسوی و کروبی) تذکر خصوصی داده است، تذکر عمومی داده، مسؤولان ستادهای این افراد را پذیرفته است و آقایان در آن جلسه هر چه خواستهاند به زبان آوردهاند و در کل مقام معظم رهبری با بزرگی و پدری به این موضوعات نگاه کردهاند و به هر حال مقام معظم رهبری با مهر و عطوفت و مهربانی با مسائل برخورد کرده است و در جایگاه خودش قاطعیت و جسارت رهبری را مشاهده میکنیم که از جمله آن سخنرانی تاریخی ایشان در نماز جمعه 29خرداد ماه امسال است. ایشان در یکی از فرمایشاتش میفرمایند: «انقلابیون فرسوده و پشیمان از مبارزه» که سخنی بسیار سنگین برای کسانی بود که قبل از انقلاب مبارزه کردند و بعد از انقلاب در صحنه بودند که نشاندهنده قاطعیت و بصیرت نگاه در بعد رهبری است. رهبری در قضایای اخیر در جاهایی که نباید کوتاه بیایند، کوتاه نیامدند و در بسیاری از جاها نگاه وحدتبخش و انسجام درونتشکیلاتی داشتند.
روح سرد و ناامیدی که مخصوصاً پس از 16 آذر در جناح اصلاحطلبان دمیده شده است ناشی از چه عواملی میتواند باشد؟
این ریشه در دو موضوع دارد و آن دو موضوع را استکبار از اول انقلاب تا به امروز به دنبالش بوده است و آن عبارت است از زدودن اسلام ناب و دوم تضعیف یا تخریب ستون خیمه نظام و محور حاکمیت دینی در خط طولی نبوت، امامت و ولایت یعنی شخص امام (ره) در دیروز و مقام معظم رهبری در امروز. در گذشته کارتر عملیات طبس را انجام میدهد برای زدن یا ربودن شخص امام (ره)، امروز استکبار جهانی نوک پیکان حملهاش را به سمت مقام ولایت و اسلام آورده است. دلایل آن هم فراوان است از جمله آنکه اوباما سهشنبه بعد از 22 خرداد سخنرانی کرد و گفت، ما کاری به موسوی و احمدینژاد نداریم، ما با اساس اسلام کار داریم و اساس اسلام و انقلاب است که باید براندازی بشود و آنها در بیان اهدافشان رودربایستی هم نمیکنند. راههای برخورد با این دو هدف متفاوت است؛ گاهی برخورد آنها با ما نظامی و سختافزاری است مانند جنگ تحمیلی هشت ساله و گاهی برخورد آنها تحمیل فشارهای اقتصادی و معیشتی بر ملت است و گاهی هم برخورد آنها در حیطه نرمافزاری و روانی است که ما شاهد شاخصههای آن در وقایع پس از انتخابات هستیم. مقام معظم رهبری در چند سال گذشته بحث تهاجم ابتذال فرهنگی غرب را مطرح فرمودند و بعد از آن شبیخون فرهنگی، قتل فرهنگی، غارت فرهنگی و در آخر ناتوی فرهنگی را مطرح فرمودند. ایشان میفرمایند در مقابل این جبهه عظیم استکبار باید جبهه داخلی درست بشود و بایستد. در جریان جنگ نرم از اهداف روانی دشمن این است که روحیه مردم را تضعیف کرده و روی احساسات آنان کار کنند و ذهن مردم را به سمت خاصی سوق بدهند.
وقتی روحیه مردم ضعیف و ذهن آنها مخدوش شد با این حمله نظامی میتوانند کار را تمام کنند. یکی از راههای این کار ایجاد یأس و ناامیدی در مردم است یعنی بزرگ نمایاندن نقاط ضعف داخلی و کوچک شمردن نقاط قوت و دستاوردهای انقلاب، البته مقام معظم رهبری در مدیریت جنگ نرم بسیار خوب عمل کردند و در مقابل تحرکات دشمن دائماً امید میدهند و در کلمات ایشان یأس و ناامیدی جایی ندارد چرا که امید داشتن روحیه را قوی میکند، ذهن را فعال و پرتوان میکند، یأس مردم را به انزوا میکشاند. دشمنان میخواهند مردم را از ولایت دور کرده و کشور را به خیال خودشان منزوی کنند بنابر این با تلقینها و شایعات مختلف در خط جنگ نرم کار میکنند.
ما در جامعه بینالملل و عرصه خارجی چه کارهایی برای مقابله با جنگ نرم دشمن میتوانیم انجام دهیم؟
بنده معتقد هستم عکسالعمل آمریکا، شوروی فروپاشیده، اسرائیل و اروپا چه در صحنه 1+5 و گروه 8 و چه در جاهای مختلف که علیه جمهوری اسلامی ایران کار میکنند و از جمله آن فعالیت 25 هزار سایت وهابیت و بهائیت است، نشان دهنده این است که ابتکار عمل امروز در جهان در اختیار اسلام و جمهوری اسلامی و محور جمهوری اسلامی ایران مقام معظم رهبری است. ما عمل میکنیم و کشورهای غربی را وادار به عکسالعمل میکنیم، عمل ما صحیح است؛ بیداری ملتها، معرفی فرهنگ اهل بیت و قرآن به جهان، آوردن آرامش برای پیشرفت در سایه اخلاق است و هر کدام از اینها بمبهای اتمی است که حاکمان فاسد را زیرورو میکند، اینها ابتکار عمل انقلاب و مقام معظم رهبری است، مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل در کنار برائت از مشرکین بسیار قیمت دارد. نکته دیگر این است که ماهیت اسلام ناب محمدی (ص) و عمل به شریعت اسلام در دنیا دشمنتراشی میکند.
روحیه ناامیدی و دلسردی اصلاحطلبان از آینده سیاسی خود نشأت پذیرفته از چه عواملی است؟
چون اصلاحطلبان مأیوس هستند از اینکه دستی بر قدرت و سرپرستی ملت ندارند روح یأس و ناامیدی را در جامعه میدمند، آنها خودشان مأیوس هستند و آن را هم میخواهند به جامعه القا کنند.
شما در گذشته درباره نقش بهزاد نبوی در جریان انفجار دفتر نخست وزیری سال 60 مطالبی را مطرح کرده بودید، آیا باز هم خواهان رسیدگی دوباره به پرونده انفجار دفتر نخست وزیری از سوی قوه قضائیه هستید؟
بنده معتقد هستم باید پرونده بمبگذاری دفتر نخست وزیری مجدداً مورد بررسی و ارزیابی قرار بگیرد چون این یک مطالبه مردمی است و این به تصمیم ریاست محترم قوه قضائیه برمیگردد. اگر آن پرونده به جریان بیفتد خیلی از کسانی که آن زمان در زندان بودند باید مجدداً مورد بازپرسی قرار بگیرند.
شما زمانی که صدای انفجار دفتر نخست وزیری را شنیدید در کجا حضور داشتید و چطور به مکان بمبگذاری رسیدید؟
من مسؤول بسیج کل کشور بودم و دفتر ما در خیابان فلسطین ساختمان 11 طبقهای بود که فاصله این دفتر با دفتر نخست وزیری بسیار کم بود. یک روز که در دفتر کارم بودم صدای انفجار مهیبی را شنیدم و در کمتر از چند دقیقه خودم را به دفتر نخست وزیری رساندم. زمانی که از پلههای دفتر نخست وزیری بالا میرفتم و طبقه اول را رد کرده بودم در آن گرد و خاک و فضای وحشتآور آقای بهزاد نبوی را دیدم که از پلهها به پایین میرود. بنده سریعاً یقه ایشان را گرفتم و به ایشان گفتم شما در داخل اتاق بودید، چه اتفاقی افتاده است. ایشان چند جمله گفتند مبنی بر اینکه، کشمیری سوخت. من سراغ شهید رجایی، باهنر و دستجردی را میگرفتم اما آقای نبوی اسم کشمیری را بر زبان میآورد. این را هم باید بگویم که شهید رجایی کمیته مشاوره داشت که با افراد خاصی مشاوره میکرد و بنده هم یکی از اعضای این کمیته بودم. ما حداقل هفتهای یک روز را در یکی از اتاقهای ساختمان نخست وزیری با ایشان جلسه داشتیم، از اعضای دیگر این کمیته شهید صیاد شیرازی و آقای پرورش بودند، حتی روزی که بنیصدر فرار کرد شهید رجایی ما را دور هم جمع کردند و راهکار خواستند، اولین برخورد ما در رابطه با آن حادثه با بهزاد نبوی اینگونه صورت گرفت و در سالهای بعد حضرت امام (ره) هیأتی را تشکیل دادند به محوریت شهید محلاتی که بنده هم جزو آن هیأت بودم و این هیأت برای بررسی زندانها شکل گرفت. یکی از زندانهایی که ما رفتیم زندان اوین بود و در یکی از بندهای آن زندان غضنفرپور و خانم سودابه سدیقیه بود و در یک طرف مظنونین حادثه دفتر نخست وزیری بودند و از جمله آنها آقای کامران نماینده کنونی مجلس، مسؤول حراست دفتر نخست وزیری بود. ایشان اجازه ورود امثال کشمیری را به دفتر نخست وزیری صادر میکردند. آقای محمدی هم از این افراد بودند که بعداً خودکشی کردند البته مصلحت نظام به همه موضوعات ارجحیت دارد چرا که دست امثال آقای موسویخوئینیها دادستان وقت هم در این پرونده دیده میشود البته امثال این آقایان مطلبی را مطرح میکنند و آن این است که ما رفتیم پیش امام (ره) و ایشان پرونده دفتر نخستوزیری را مختومه دانسته. البته اما شواهدی داریم که این پرونده از سوی امام (ره) مختومه نشده است.
به نظر شما با توجه به دستگیری بهزاد نبوی در ماههای گذشته به عنوان یکی از عوامل پشت پرده آشوبهای اخیر بهترین زمان برای رسیدگی به نقش وی در دفتر ریاست جمهوری سال 60 فراهم نشده بود؟
مسأله انتخابات و فتنه پس از آن یک جریان است و آن را باید در جای خودش مورد بررسی قرار دهند و در این موضوع ریشهیابی از سوی دستگاه قضایی و نیروهای امنیتی باید مورد لحاظ قرار گیرد. فتنه پس از انتخابات را نباید مسأله ساده قلمداد کرده و به آن سطحی نگاه کرد. بنده معتقدم برای فتنه و آشوبهای پس از انتخابات امسال 15 سال کار شده است. ما بعد از پیروزی انقلاب سه فتنه بزرگ را پشت سرگذاشتهایم؛ فتنه اول، فتنه دولت موقت، بنیصدر، نهضت آزادی، منافقین و کودتای نوژه و جریاناتی از این قبیل است. فتنه دوم 17 و 18 تیر سال 1378 کلید خورده است و آثاری که این فتنه به دنبال داشت و فتنه سوم که امسال و پس از انتخابات به وجود آمد را شامل میشود.
ما در حقیقت یک 30 سال و یک 15 سال باید در این زمینه مطالعه کنیم و اگر با این نگاه ریشهیابی کردیم موضوع را خوب متوجه میشویم و این نکته نکته مهمی است. پرونده نخست وزیری یک سوژه دیگر است که باید به آن به صورت جداگانه پرداخت چون افراد دیگری در این قضیه دست داشتهاند گرچه در تحلیل کل قضیه این نوع انفجارها بیربط به این فتنهها هم نمیتواند باشد و البته جزو ریشههای آن است. آقایانی که در این ماجراها و اتفاقات دست داشتهاند امروز خود را تئوریسین و تئوریپرداز مسائل نظام میدانند و در مقابل ولایت میایستند. امثال آقای بهزاد نبوی بعید میدانم ولایت را قبول داشته باشند.
در مورد مجموعهای که درباره فتنه گرد آوردهاید توضیح بفرمایید؟
ما آمدهایم در مجموعهای فتنه را از نظر قرآن از نظر لغت، معنا و آیات و روایات مورد بررسی قرار دادهایم و بعد فتنه را در کلام مقام معظم رهبری آوردهایم.
در این مجموعه فتنههای 30 سال انقلاب اسلامی را مورد بررسی قرار دادهایم و دلایل شکلگیری و جریانها را توضیح دادهایم ما در این مجموعه 14 هدف را برای فتنه هدفگذاری کردهایم و یکی از این 14 هدف تلاش برای زدن کل حاکمیت جمهوری اسلامی ایران با به چالش کشیدن اصل مترقی ولایت فقیه و جایگاه رفیع ولی فقیه و حمله روی آن و تحویل رهبری به آمریکای جنایتکار است که البته بحث تحویل رهبری به آمریکا در جلسه اعضای حزب مشارکت در اصفهان محور گفتوگو بوده است که پشت این هدف حمله به ارکان و پشتیبانان نظام از جمله سپاه و بسیج طراحی شده است. آقای مخملباف در هفتههای گذشته گفته است به آمریکا پیشنهاد میدهم برای سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران سپاه را از بین ببرد. آقای موسوی در بیانیههای خود راجع به بسیج حرفهایی زده است که مطابق میل دول غربی است. همین موسوی در زمان امام (ره) میگفت، بسیج مدرسه عشق است، حالا چه شده که آقای موسوی با آن افکار و گفتهها در مورد بسیج تبدیل میشود به عنصری که میگوید بسیج جیرهخوار است. ما در این مجموعه به اعترافات متهمان فتنه پس از انتخابات و اتهامات قضایی دستگاه قهریه که در یکی از بندهای آن، اقدام بر ضد امنیت ملی قید شده است، پرداختهایم. در زمان شاه بسیاری از جوانان ما را با همین عنوان«اقدام علیه امنیت ملی» دستگیر و اعدام کردند. کسانی که علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی تبلیغ کردهاند، در آسایش و آرامش عمومی خلل ایجاد کردهاند، تحریق اموال عمومی، محاربه و فساد را به وجود آوردهاند، باید شش سال زندان تعلیقی به خاطر این اتهامات به متهمان اصلی تعلق بگیرد؟ واقعاً جای تعجب و شگفتی است!
بنابه چه دلایلی امثال نبوی از جنس انقلاب و مردم نمیتوانند باشند؟
حداقل موضوع این است که امثال آقای بهزاد نبوی مشکوک هستند. من این حرف را در پیشگاه خدا هم شهادت میدهم. دلایل این مشکوک بودن حرفهایی است که این افراد میزنند، سوابق و عملکرد آقایان در طول این سالهاست. اگر سابقه تفکری ایشان و پدرشان را مورد بررسی قرار دهیم بسیاری از مسائل روشن میشود. کنفرانس برلین در آلمان تشکیل میشود و آقای عزتالله سحابی در این کنفرانس به صراحت میگوید، ما ولایت فقیه را قبول نداریم. این آقایان به لحاظ اندیشه در مورد ولایت فقیه حرف برای گفتن دارند. این افراد ظاهر اسلام را چسبیدهاند و کسانی که آمدند کربلا و امام حسین (ع) را به شهادت رساندند هم پیشانیهایشان از سجده کردن پینه بسته بود و بسیاری از آنها حافظ قرآن بودند و امام حسین(ع) را هم میشناختند که پسر حضرت فاطمه (س) و امیرالمؤمنین(ع) است. ظاهر آن افراد اسلام بود و باطن اسلام که ولایت امام حسین (ع) بود را قبول نداشتند، آقایان در جریان فتنه اخیر همین مسأله را دنبال کردند. اعضای کمیته ایکس که مرکز فکری آشوب و اغتشاش بود امثال حجاریان، نبوی، عطریانفر و رمضانزاده و دیگر همفکران آنها بودهاند و این افراد با سرنوشت یک ملت بازی کردهاند. این افراد عامل کشته شدن جوانان و عامل تخریب و تحریق اموال عمومی هستند.
در مورد احکامی که قوه قضائیه برای سرکردگان فتنه صادر کرده است نظر خودتان را بفرمایید؟
در اسلام و در نظام جمهوری اسلامی ایران تصمیم را در دادگاهها رئیس دادگاه میگیرد و تصمیم وی برای ما محترم است ولو به شمر ذیالجوشن یک سال حبس تعلیقی بدهد.
ما خودمان را اینگونه قانع میکنیم اگر چه قانع نمیشویم که رئیس قوه قضائیه و رئیس دادگاه پروندههای آقایان را بررسی کردهاند و اسناد و مدارک را رسیدگی کردهاند و به نتیجه رسیدهاند که مثلاً شش سال زندان تعلیقی بدهند و با یک وثیقه آزاد بشوند ولی آیا در نگاه مطالبات مردمی این صحیح به نظر میآید که بعضیها به کشورهای خارج فرار کنند و بر ضد نظام تبلیغ و فعالیت کنند. چه اطمینانی وجود دارد که آقایان با گذاشتن وثیقه به کشورهای غربی فرار نکنند مثل مهاجرانی، مخملباف، محسن سازگارا و بسیاری دیگر. قوه قضائیه باید قاطع، باسرعت و با قوه عادله قضائیه بر اساس اصول اسلامی عمل کند و این توقع همه جامعه است. عجیب اینجاست که آقایان در اعترافات خود علیه هاشمی، خاتمی و دیگران حرف میزنند اما همین که آزاد شدند با امثال خاتمی ملاقاتهای صمیمی دارند. ما بعید میدانیم که توقع و مطالبه مردم با این نوع رسیدگی و برخورد پاسخ داده بشود. کمترین حکم را برای آقایان بریدهاند اما آقایان این طور سوءاستفاده میکنند.
کلمات کلیدی: